امت

ساخت وبلاگ
توی قشر ما چیزی که زیاد پیدا میشه خانم های مطلقه و بیوه هستن که چون فنی هم بلد نیستن معمولا سرازیر میشن به سمت اشپزخونه ها و رستوران ها . یکیش سراشپز من بود دو ماه . خانم جاسمی . پیر 60 ساله . فکر میکرد هنوز دوازده سالشه . قصابیش خوب بود بقیه چیزاش بدرد نمیخورد . به من میگفت چرا تو نمیری شرکت نفت ؟؟؟ برای بار اخر یادمه به کسی توضیح دادم که یه جوری دست از سر کچلم بردارن . گفتم بابا جان من اصلا سوپیشینه دارم اصلا نمیتونم کاری جز غذا بکنم چون سو پیشینه دارم . میشه اینقدر نگید چرا شغلت اینه ؟؟؟من به خاطر ازار و اذیت های همون خانم از اون رستوران رفتم فهمیدم اونم یک ماه بعد من رفته . وقتی فهمیدم رفته به بچه های اونجا گفتم من به خاطر اون رفتم . برچسب‌ها: دودوک+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۶ساعت 20:1&nbsp توسط کیان  |  امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 22 بهمن 1396 ساعت: 19:43

امید همشهریم بود . یه چیزی حدود 5 6 سال ازم کوچیک تر بود . پسری با قدی کوتاه . اگر من قرار باشه یک درس از همچین ادمی بگیرم این هست که هیچ وفت نباید با ادم ها سریعا رابطه ی دوستی و رفاقت ایجاد کنم . باید بزارم همه چی به مرور زمان پیش بیاد . به خاطر همشهری بودن و هم لهجه بودن سریعا باهاش رفیق شدم . فکر میکردم حداقل میشه روش حساب کرد اما همین ادم بزرگترین ضربه ها رو بهم زد توی اون رستوران . برنجمون سوزوند و بعد فهمیدم کار اون بوده . به ماشینم اسیب رسوند . فهمیدم کار اون بوده . وقتی برنجمو سوزوند مدیریت برنج رو به اون سپرد و اون روزها از پای گاز تکون نمیخورد مبادا که کسی برنجشو بسوزنه . ادم احمق . ماشینمو داغون میکرد توی پارکینگ . وقتی سال بعد که از اونجا رفته بودم ، توی همون پارکینگ تصادفی دیدمش خیلی ترسیده بود . فکر میکردم من همیشه میخوام انتقام بگیرم . بیچاره هیچ وقت نتونست منو بشناسه . اما یک درس بزرگی به من دادی که انتقام بگیرم . که حرفمو بزنم . که اعتراضمو بکنم . که نترسم . که بدونم بالاتر از سیاهی رنگی نیست که بدونم باید جلوی ادمهای شرور وایساد و نباید به خیلیهاشون رو داد . آدم شرور و لات ترسوئه و میخواد همه ازش بترسن چون اگر کسی ازش نترسه نمیتونه شبا بخوابه . اینکه مردم با ذره ای برای شعور و معرفت ارزشی قائل نیستن . ذره ای برای محبت و رفاقت ارزشی قائل نیستن . برای هیچ چیز امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 152 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:27

ممد و میثم ارتشی بودن . بعد از ظهر ها بعد کار میومدن اونجا ظرف میشستن . اولش دهن کجی ها و حرف بردناشون علیه خودم رو به حساب خودم میذاشتم که من چون کلا گند زدم . اشپز شدم و با دویست و شش میام سر کار پس مستحق شنیدن این حرفام . منطقو داشتی ؟؟ هه . اما بعد فهمیدم که اونا میخوان منو از میدون بدر کنن . میخوان رفیقای خودشون رو بیارن سر کار . همکارای خودشون از تو پادگان رو . اونا از دیدن موفقیت های من اتیش میگرفتن . از دیدن اینکه من ماشین نسبتا گرون قیمتی زیرپام دارم اتیش میگرفتن . اونا حتی از دیدن نامزد من که از زن های خودشون خوشگل تر و سرتر بود اتیش میگرفتن . اون روزی که ممد تو روم وایسادی و گفتی من باهات مشکل دارم باید میگفتم تو گه خوردی که با من مشکل داری . تو غلط میکنی . حیف که ازم بزرگتری و متاهلی و گرنه فحشو میکشیدم به اول تا اخرت . بعدم اگه گه خوری میکردی قد سگ میزدمت . باید تمرین کتک زدن کنم . اینطوری نمیشه زندگی کرد . باید هرچی زودتر برم یه باشگاهی چیزی و روزانه به چیزی مشت بزنم تا اروم بشم . مشت های نزدم رو . روزی که میخواستم از اونجا برم رو هیچ وقت فراموش نمیکنم . چندتا مشت ازمن طلبکارید . برچسب‌ها: من و لاشی ها + نوشته شده در  شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۶ساعت 1:50  توسط کیان  |  امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 122 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:27

مشکل تو اینه که تمومه زندگیتو مشغول فکر کردن به قوانین بودی . قانونی وجود نداره!! ما قبلا گوریل بودیم !تنها چیزهایی رو که به دست می آوردیم ، داشتیم و ازشون دفاع میکردیم .حقیقت اینه که انسان نسبت گذشته ، انسانیت بیشتری پیدا کرده . این زندگی متعلق به ماست .آشغال هایی که مجبورمون میکنن بخوریم ، روزهای تکراری ، رئیس و زن و .. ! دارن مارو از پا درمیارن و اگه جلوش مقاومت نکنی ، و اجازه بدی بفهمن که هنوزم ذات یک میمون رو داری ، در مواجه با شرایط بحرانی که به وجود میاد بازهم به سادگی نادیده گرفته میشی. برچسب‌ها: بیوگرافی + نوشته شده در  شنبه بیست و سوم دی ۱۳۹۶ساعت 16:1  توسط کیان  |  امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 138 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:27

در یک رفاقت معمولا قضاوت های اصلی رفیقتون در مورد خودتون رو میتونید از نفر سومی که به واسطه ی رفیقتون باهاش آشنا شدید بفهمید . چطوری ؟ کافیه ببینید چطوری در مورد شما فکر میکنه و نظر میده شاید به زبون نیاره اما از رفتارها میشه متوجه شد . 
برچسب‌ها: بیوگرافی
+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و پنجم دی ۱۳۹۶ساعت 1:17  توسط کیان  | 
امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 135 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:27

توی یک گروه تلگرامی عضو شدم که در مورد تیونینگ ماشین ها و تبدیل ون به کافه های سیار هست . اکثر کسانی رو که اینجا میبینم نه دغدغه ی مالی دارند نه دغدغه ی آینده و نه چیز دیگه ای . صرفا دغدغه ی ماجراجویی . گاهی به زندگی خودم هم نگاه میکنم میبینم که خودم هم دغدغه ی ماجراجویی داشتم اما من تاوان دادم . تاوان این قضیه فقر و انزوا بود . از خوابیدن در اتاق یک در سه تا خوابیدن در انباری رستوران با چماق و چاقویی در کنار بالشتم و تا صبح وحشت کردن . حالا مشکلم با این افراد نیست مشکلم با این سیستمی هست که افراد بی هدف و انگل رو پرورش میده . سیستمی که آدم هایی درست میکنه که حتی نمیدونن با پول هایی که دارن چطوری برخورد کنند !! یک روز با یوسف دوستم نشسته بودیم توی یک کافه بعد از یک سال دیدار مجدد ! میگفت من یک میلیون حقوق ماهانه امه و یک میلیون هم از اجاره خونه بهم میرسه و سیصد چهارصدم از یه جا دیگه . بعد میگفت مشکلم پوچی و افسردگیه!!! گفتم من اگر این در آمد رو داشتم هزارتا برنامه واسش میریختم و در عرض یک سال این پول رو چند برابر میکردم . اون همیشه همون تصور پسر روشنفکر و مرتب رو از من داشت . اون لحظه که رو به روم بود نمیدونست با چه حسرتی داشتم به پول هایی که داره فکر میکردم . به دارایی هاش و هنوز نمیتونستم پیشش بگم یوسف من روزهای آفم میرم نظافت خونه انجام میدم . تا حقوقم رو با روزی 16 ساعت ک امت...
ما را در سایت امت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : chefdiary بازدید : 154 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 17:27